یسنایسنا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

فرشته آسمونی من

آرزوهای یسنا و مامان

امروز من و یسنا جونم توی اتاقش دراز کشیده بودیم  و داشتیم بازی می کردم بعدش کنارهم دراز کشیدیم و باهم شاد و خندون بودیم.خواستیم با همدیگه یه ذره حرف بزنیم من از یسنا پرسیدم تو چه آرزویی داری؟؟ یسنا جواب داد من دلم می خواد بال داشته باشم و پرواز کنم توی آسمونا.دلم می خواد گنجیشگ باشم  بعدش از من پرسید تو چه آرزویی داری؟؟ گفتم آرزو دارم یسنا همیشه خوشبخت و سالم باشه یسنا گفت نه چه حیوونی باشی مثلا مثل گاو  قربونش برم دختر گل من فکر می کنه همه آرزوها تو یه موجوددیگه شدنه!! آرزوبعدیش که پرسیدم چیکاره بشی گفت عروس بشم بعدش چهار تا بچه بیارم   ...
5 خرداد 1393

احساس کردم داری ازم دور میشی

دختر نازنینم دو روز میشه که خیلی به من احساس نشون نمی دی خیلی دلم گرفته همیشه از خدا خواستم در نظر تو بهترین باشم و برای تو بهترین و نزدیکترین دوست اما  نمی دانم چرا چند روزه که مثل قبل نیستی البته منم این مدت درگیر کنکور و کلاسم و مثل قبل نمی تونم باهات وقت بگذرانم ولی من بهت قول می دم به محض اینکه امتحانمو دادم سراسر در کنار تو باشم عزیز دل مامان یه لحظه بی تو نفس کشیدن برام عذابه ..... در آغوش گرفتنت موقعی که خوابی و تو رو بوسیدن و نوازش کردن جز آرزوهای هر روز منه.برای اولین باره که می خوام بی تو سفر کنم  می خوام دو روزه برم تهران کلاس و برگردم امروز ظهر با من نیومدی خونه عاطی جون و خونه ماکان جونت موندی و منو بیشتر از همی...
5 خرداد 1393
1